دو رکعت مهربانی...

لحظه هایی که رو به رویت می ایستم و فقط با تو سخن میگویم...

دو رکعت مهربانی...

لحظه هایی که رو به رویت می ایستم و فقط با تو سخن میگویم...

عصر عاشورا...

عصر عاشورا بود.از صبح علم هجده تیغه را از این مسجد به آن مسجد کشیده بود.خیلی خسته شده بود و حال نماز خواندن نداشت.میگفت:

از صبح تا حالا ثواب کردیم بسه،امروز بی خیاله نماز.

هیچ کس جرات امر و نهی اش را نداشت.رفتم جلوش ایستادم و گفتم:

ببین آقا رحیم!می‌خواستم بگم آقات امام حسین با اون همه مصیبت نماز ظهر عاشوراش ترک نشد.

با انگشتاش سبیلشو چرخی داد و آب دهانشو قورت داد.ادامه دادم:

خوب شما هم باید در هر شرایطی نمازت رو بخونی...

دستش را گذاشت روی شانه ام ،چشم هایم را بستم و با خود گفتم الانه که شوتم کنه وسط خیابون.

با صدای کلفتش گفت:

جوجه ای ولی مخت بیشتر از من کار می‌کنه!

باد آورده را باد می برد!

در هنگام نماز پوشیده بودن دست ها و پاها تا مچ و صورت (تقریبا اندازه ای که در وضو شسته می‌شود)برای خانم ها لازم نیست. هرچند خوب است پاها پوشانده شود. (توضیح المسائل امام خمینی مساله 789) 

 

 اولین چادر نمازی بود که هدیه می‌گرفتم،در اولین نمازی که باهاش می‌خوندم ،وسط نماز، باد بردش. 

 

 به همین راحتی! مانتوم کامل بود اما جوراب نداشتم. دست و صورتم هم پوشیده نبود.  

می دونستم همینطور هم میشه نماز خوند.نماز رو ادامه دادم. 

 نیلوفر چادرم را آورد و سرم کرد. 

راحت شدم .این طوری سنگین تر بودم.

نماز با لژ خانوادگی!

غذا بی غذا!

یادم نمیره مامان و بابام همیشه با هم نماز می‌خوندند.قبل از سفره ی غذا سفره ی جانمازهاشون پهن می‌شد.

همین باعث شده بود ما هم پشت سر بابام بایستسم و نماز خون بشیم.

مامان و بابام،من و خواهرم،دربستی خونه‌ی خدا...

شفاعت...

پلک های امام بر روی هم افتاده بود . زهر در گوشت و خون مولایم صادق(ع)اثر کرده و آثار بیماری در چهره شان کاملا هویدا بود .ناراحت و مضطرب کنار بستر آقا چرخ می‌زدم.

ناگهان امام چشم باز کردند.امیدی تازه در دلم جوانه زد .فرمودند:

"همین حالا تمام خویشاوندان مرا نزد من حاضر کنید."

چند دقیقه بعد همه کنار بستر امام سرتاپا منتظر بودند،نفس  ها در سینه ها مانده و سکوت همه جا را پر کرده بود.

چه شده است که امام همه را به پیش خود خوانده است؟

بالاخره سکوت شکسته شد و امام لب از لب گشودند:"شفاعت ما هرگز نصیب آنان که به نماز کم توجهی می‌کنند نخواهد شد."

یک دفعه تمام وجودم یخ کرد.

همه ی امیدم به شفاعت است ،آن وقت اینگونه نماز می‌خوانم؛بی حوصله،تند تند،خیلی وقت ها آخر وقت.

شوق نماز

ای که هستی طالب شوق مصلای نماز
بشنو از بانگ اذان صوت دل آرای نماز
در سجود کبریایی معرفت را پیشه کن
تا شوی واقف تو بر اسرار و معنای نماز
عزت فوق تصور خواهی ار بینی بیا
در نماز جمعه بنگر شان اعلای نماز
انسجام ملت ایران اسلامی ز اوست
اتحاد ملی از تکبیر گویای نماز
در مقام حکمت شب زنده داران تا سحر
خواب شیرین می برد ازچشم شبهایم نماز
در پی آب بقا هرگز نمی گردد کسی 

 گر بنوشد باده ی شهد گوارای نماز
آن شنیدستی که شیطان بر ادم سجده نکرد
رانده شد از درگه ایزد به فتوای نماز
حضرت موسی که در قرب الهی جا گرفت  

کلمه ی ار نی بگفت در طور سینای نماز
وحی منزل بر نبی شد بهر فتح مسلمین
آیه انا فتحنا از تجلای نماز
شیر حق فزت و رب الکعبه در محراب گفت 

 شد شهید راه حق از فیض عظمای نماز
با وضوی خون حسین ابن علی در کربلا
شد شهید اشقیاق از بهر احیای نماز
خواهی ارفیض الهی باحضور قلب پاک 

 خیمه ی الفت بزن در دل ز سودای نماز  

ای که سر بنهاده ای بر سجده گه بر خود بناز
شد همه قدوسیان غرق تماشای نماز
هر چه گشتم جستجو کردم ز راه معرفت
عالمی بهتر ندیدم من زدنیای نماز  

 

؛
رستمعلی جعفری؛