دو رکعت مهربانی...

لحظه هایی که رو به رویت می ایستم و فقط با تو سخن میگویم...

دو رکعت مهربانی...

لحظه هایی که رو به رویت می ایستم و فقط با تو سخن میگویم...

شفاعت...

پلک های امام بر روی هم افتاده بود . زهر در گوشت و خون مولایم صادق(ع)اثر کرده و آثار بیماری در چهره شان کاملا هویدا بود .ناراحت و مضطرب کنار بستر آقا چرخ می‌زدم.

ناگهان امام چشم باز کردند.امیدی تازه در دلم جوانه زد .فرمودند:

"همین حالا تمام خویشاوندان مرا نزد من حاضر کنید."

چند دقیقه بعد همه کنار بستر امام سرتاپا منتظر بودند،نفس  ها در سینه ها مانده و سکوت همه جا را پر کرده بود.

چه شده است که امام همه را به پیش خود خوانده است؟

بالاخره سکوت شکسته شد و امام لب از لب گشودند:"شفاعت ما هرگز نصیب آنان که به نماز کم توجهی می‌کنند نخواهد شد."

یک دفعه تمام وجودم یخ کرد.

همه ی امیدم به شفاعت است ،آن وقت اینگونه نماز می‌خوانم؛بی حوصله،تند تند،خیلی وقت ها آخر وقت.

نظرات 2 + ارسال نظر
سجده گاه فرشته ها چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:14 ب.ظ

خودشون میگن شفاعت ما به این جور آدما نمیرسه اما ما ادب نمیشیم

من و تو چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 05:15 ب.ظ

وای به حال ما...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد